آویزون

نخ همه ی ما دست خداست. لحظه ای رها کند نقش زمینیم.

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

از دل برود هر آنکه از دیده برفت...

چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۳۸ ب.ظ

بسم الله


تا ساعت ۱۱:۳۰ صبح هیچکس زنگ نزد بهم، تا خودم شروع کردم زنگ زدن.

چند روز دیده نشدن اینطوری از یادها میری اونوقت چه توقعیه از زمانیکه زیر خروارها خاک میخوابوننت...

برا همینه که باید مدرسه ای بسازی، مسجدی بسازی، کتابی بنویسی یا درخت سبزی بکاری تا شاید در یادها بمونی و با همین توشه های گهگاهی شاید از برزخ بتونی بگذری...

چرا یک پزشک حق دارد؟ این داستان: عید فطر

چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۰۳ ب.ظ

بسم الله


بووووق....بووووق...

-سلام، احوال شما؟ عیدتون مبارک...

-سلاااام، الحمدلله، خوبی شما؟ عید شمام مبارک، خوش میگذره شهرستان(ج)؟

-ممنون. والا من ج نیستم. ی هستم.

-جدیییییی؟!!!

-...


بووووق...بووووق....

-...

-...

- نرفتی شهرستان پس؟ همسرتون تنها گذاشتی؟

- نه والا. دست من نبود. نشد.

-اشکال نداره حالا. میگذره. بیشتر قدر همو میدونین.


واتس آپ؛ گروه دبیرستان

- بچه ها کی بریم بیرون؟

- فردا

-من... دانشگاهم...


بووووق...بووووق...

اینجا خونه ی مادربزرگه س و همه از همه جای ایران جمع ند...



*****


عید فطر ۱۴۳۷

از تهران، از تهران، از شیراز، از مشهد...

همه جمعند و دانشجوی پزشکی توی خوابگاه پای درس و جزوه و پنج شنبه و جمعه کیشیک

۳ماه دوری از همسر، فقط ۳روز دیدار در روزهای آخر رمضان آن هم با استرس امتحان

محروم از هفت تخم عید فطر...

محروم از کنار همسر بودن...

محروم از بودن کنار خاله ها و پسر خاله ی ۴-۵ماهه ای که فقط یکبار توی قنداق دیدمش...

محروم از نماز عید به خاطر امتحان...

محروم از یک ناهار گرم بعد از یک ماه روزه...

محروم از ...


آیا بازهم پزشک حق ندارد؟




حس وصف نشدنی

سه شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۰۳ ق.ظ

بسم الله


حس وصف نشدنی اون حسی هس که حدودای یک سال قبل توی تلگرام یه جواب آزمایش برات بفرستن، بعد به طرف بگی آره، بارداری بعد الان عکس اون جواب آزمایش رو نشونت بدن که یه دخترِ مامانیِ  سه ماهه شده!

تا برات اتفاق نیفته نمیتونی حسش رو درک کنی...


از دیشب تا حالا خیلی ذوق مرگم

زیبایی از دیدگاه غرب

يكشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۴۹ ب.ظ

بسم الله


این عکس رو یک عکاس غربی گرفته. از نظر این فرد این خانم جوان بسیار زیبا اومده. آیا ردی از آرایش در صورت این خانم میبینین؟

پس چرا ما....


بسم الله

۱) دوران بلوغ بچه های ایران همزمان با دوره راهنمایی نظام قدیم خودمان میشود. دوره ای پر از تنش و بالا و پایین شدن هورمون ها و هجوم افکار و تغییرات غیر قابل کنترل و پیش بینی اخلاق فرد. و ما اولین مشاور رو در چه مقطعی داریم؟ در مقطع دبیرستان! همه ی تنش ها را یک تنه باید تحمل کند و به تعادل برسد مگر اینکه در خانه حالش را بفهمند و همراهش باشند.

۲) دبیرستان دوران چشم و گوش باز شدن بچه ها شده و ما درسی به نام دانش خانواده ی فعلی و همان تنظیم قبلی را در ترم یکی مانده به آخر دانشگاه ارائه میکنیم. پس تمام اطلاعات درست و نادرست فرد از طرق مختلف به دست دانش آموز دبیرستانی میرسد.(فاجعه ی فعلی ما بلوغ زودرس است که نمیگذارد طرف به دبیرستان برسد و قبل از آن آرامش را از فرد سلب میکند)

۳) غولی به نام کنکور درست کرده ایم و کل آینده ی فرد رو از همین طریق زیر و رو میکنیم بدون در نظر گرفتن استعداد واقعی فرد.

۴) مدرک گرایی باعث شده همه در سنین اوایل جوانی و شور و شوق عمر خود را در دانشگاه سپری کنند و زمینه ازدواج فراهم نشود و تا پسر بخواهد ارشد یا دکترایش را بگیرد و سربازی برود و شغل پیدا کند نزدیک به ۴۰سالگی و افول شور و شوقش برای زندگی است. دختران نیز به همچنین.

۵) اگر ناپرهیزی کنی و در دوران دانشجویی ازدواج کنی، درست آن برهه ی زمانی که همه از شیرینی اش حرف میزنند برایت تاخ ترین روزهای جدایی و دوری میشود. (نتیجه اش میشود ۳ماه دوری به امید ۳روز تعطیلی و دیدار یار که در چشم به هم زدنی مرخصی رو ازت میگیرن و تازه, امتحانِ پس فردای تعطیلات هم بهش اضافه  میکنند و ...) 

۶) و بازهم در صورت همان ناپرهیزی بالا، لطف کرده اند و قانون گذاشته اند دختر میتواند به محل تحصیل یا کار همسر انتقالی بگیرد که آن هم وقتی پیگیر میشوی کم مانده بگویند دختر باید دیوانه زنجیری باشد یا قید پدر و مادرش را بزند و زبانم لال بشود بعد مشمول این قانون شود.

۷)زمانی که سن، بهترین سن باروری است و حوصله و اعصاب تربیت فرزند داری، باز هم درگیر گرفتن مدرک و شروع شغل اجباری و اینها میشوی و میمانی که اول فرزند بیاوری یا اول شغل بگیری یا اول پله های ترقی! را بپیمایی!

دقیقا داریم چه غلطی میکنیم تو این کشور؟ کجا میخایم برسیم با این نزاع با سرشت طبیعی انسانی؟

آویزون

خدایا چنان کن سرانجام کار

حسینی بمانیم و حسینی شهید شویم

==================

خدای را که چو یاران نیمه راه مرو

تو نور دیده ی مایی به هر نگاه مرو

***

مباد کز در میخانه روی برتابی

تو تاب توبه نداری به اشتباه مرو