آویزون

نخ همه ی ما دست خداست. لحظه ای رها کند نقش زمینیم.

بس که تو آقایی

دوشنبه, ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ۰۳:۰۳ ب.ظ

 

تو شوق پر زدن دادی
تو هیئتت وطن دادی تو آبرو به من دادی


من آبرو بردم
ولی دوباره این ننگ و
دل سیاه ولی تنگ و

سری که خورده به سنگ و
پیش تو آوردم


پیش تو آوردم دستای خالیمو
مرحم بذار آقا شکسته بالیمو


من بی کس و تنهام تو تکیه گاهم باش
مثه قدیم آقا پشت و پناهم باش


هر جا که بی شما رفتم
تو زندگی خطا رفتم بدون تو کجا رفتم1


میبینی دنیامو
اشک چش ترم ارباب
گذشته از سرم ارباب امید اخرم ارباب
بگیر دو دستامو
من غرق دنیامم فکری به حالم کن
خیلی بدی کردم آقا حلالم کن
بازم برای من درمون دردایی
مردونگی کردی بس که تو آقایی

  • آویزون

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آویزون

خدایا چنان کن سرانجام کار

حسینی بمانیم و حسینی شهید شویم

==================

خدای را که چو یاران نیمه راه مرو

تو نور دیده ی مایی به هر نگاه مرو

***

مباد کز در میخانه روی برتابی

تو تاب توبه نداری به اشتباه مرو