گفت: همیشه لحظه ی خداحافظی صاحب خانه کنار در می ایستد و به مهمانش لبخند میزند. لبخند خدا بدرقه ی راهتان. گفتم: هعی... سال به سال یاد پارسال گفت: ...آره.بودن ها، خاطره ها، یادها، لبخندها، درد دل ها و ... . یادش بخیر
پشیمون شدم که این حرفو زدم و یاد مادر و خواهرش انداختمش با اینکه منظورم چیز دیگه بود. (+) (+)
رجبت را از دست دادم شعبانت را هم و امشب رمضانت هم مرا تنها گذاشت یعنی زنده ام رجب و شعبان و رمضان بعدی که قدر قدرها را بدانم؟قدر نیمه شعبان ها و قدر ایام البیض ها را؟ و مرگ چقدر نزدیک است. از هر طرف به تو روی می آورد. دلم تنگ قدر است... قدر قرآن باز شده روی سرم... قدر و جوشن کبیر... قدر و هزارو یک بار صدا زدنت فقط برای یک چیز...: نسوزاندن... نسوزاندن در آتش قهر...
خدایا...دلم برایت تنگ شده است...بغلم کن...کوچولوتو بغل کن... شدیدا به مشهدالرضایت احتیاج دارم...
پرستویم را حفظ کن . دلش را آرام و صبری عنایت کن...نمیشه امتحاناشو آسونتر بگیری؟؟؟به خاطر بند پ من؟با امتحانای آسونتر برسونش به اون جایی که میخوای ولی آسون بگیر بهش...