بسم الله
این روزها حرف از افزایش نسل شیعه زده میشه. ولی چقد جدی گرفتیمش؟ چقد نشستیم فکر کردیم ببینیم چه راه حل هایی وجود داره؟
یکی از راه حل ها اینه که زن ها دست از خودخواهی بردارن و به همسرشون اجازه بدن یه ازدواج دیگه هم داشته باشه. لطفا جبهه نگیرید و با دقت بخونید چرا که من خودم یه دخترم با یه عالمه احساسات و عواطف و آرزو و رؤیا برا زندگی دونفره. شاید از هرکسی خودخواه تر باشم برا اینکه همسرم فقط برا خودم باشه ولی بیاین یه کم منطقی فک کنیم.
وقتی یه مرد توان اینو داره که از دوتا زن بچه داشته باشه چرا باید جلوشو بگیری و حاضر باشی برا خودخواهی خودت به جای فرضا ۸تا بچه مسلمون ۴تا بچه داشته باشه؟! خصوصا اگر مردی سید باشه به نظر من مسئوله در برابر ژن ها و خونی که تو رگاشه. باید تا جایی که میتونه تکثیرش کنه تا امت شیعه مایه مباهات پیغمبرمون بشه.*
آره سختی زیاد داره ولی وقتی میگن امروز فرزندآوری جهاده ینی همین. ینی از خودخواهیت بزن و یه کم سختی به خودت بده. خیلی سخته خودت به همسرت پیشنهاد بدی که یه همسر جوون دیگه هم کنار من بگیر. خیلی سخته تصور کنی بعضی شبا باید تنها بخوابی. خیلی سخته تصور کنی خیلی چیزا رو، ولی شده یه بار مزایای این کار رو هم تصور کنی؟! اینکه میتونین مث دوتا خواهر کنار هم و توی یه خونه زندگی کنین؟ به اینکه بچه هاتون میتونن باهم باشن و کمک همدیگه باشن؟ به اینکه موقه مسافرت چه کیفی میکنن بچه ها باهم؟ به اینکه میتونین با همدیگه همفکر باشین و تو کارای خونه به هم کمک کنین و حتی کمک به هم برای حفظ ایمان همسر و رسیدگی بهش؟!
از این زاویه نگاه کردین که یه زن وقتی بارداره حداقل 9ماه منهای دوران شیردهی و فلان نمیتونه اون طوری که باید نیازهای همسرش رو برطرف کنه. از آشپزی و با حوصله دور همسر چرخیدن رو گرفته تا چیزهای دیگه... تعمیم بدهید خودتون...
چرا مرد باید تو بازه های این چنینی سختی بکشه؟! اونم مردی که از صبح که پاشو گذاشته بیرون در معرض هجمه های هم جوره ی این اجنه های هفت قلم رنگ شده هست! بعدم که میاد خونه، همسر عزیز ویار داشته و حالش از بو غذا بهم میخورده و ناهار درست نکرده! بماند که بعضی ها تو دوران بارداری نسبت به همسر حساسیت پیدا میکنن و نمیتونن تحمل کنن حتی دست بهشون بزنه. تکلیف این مرد چیه؟! خسته و کلافه از سر کار و از شهر هفت رنگ میاد خونه و اوضاع این چنینی؟! دست خود زنم نیس. مرد باید با خودش جنگ اعصاب راه بندازه، کلافه، تازه باید تو روی همسر عزیزتر از جان باردارشم لبخند بزنه!
شاید اگر فضای بیرون اینطوری به گندکشیده نشده بود و انقد افزایش نسل ضروری نشده بود میتونستیم بگیم آره خب مرد هم یه کم تحمل کنه دیگه!
و اما آقایونی که این متن رو میخونید خواهشا ذوقک تون نزنه که آره زن دوم حق مسلم ماست! یادتون باشه من به عنوان یه زن موقعی به همسرم اجازه میدم همسر دومی اختیار کنه که اولا همونطور که خدا ازش خواسته عدالت رو بینمون رعایت کنه و دوما ایمان و اخلاقش به جا باشه.
قرار نیس چشماشو از همه جا پر کنه و هوس کنه که یه خوش آب و رنگ دیگه م بگیره که آره دنیای امروز سخته و نمیتونم تحمل کنم و فلان. و بدانید و آگاه باشید همونطور که گفتم همون خدایی که اجازه داده دوتا همسر بگیرین همون خدا هم شرط گذاشته و گفته درصورتی که بتونین عدالت رو رعایتکنید.یه نگاهی به خودتون و مردونگی و غیرتتون بکنین؛اگر عدالت در توانتون هست بسم الله وگرنه حق ندارین دوتا دختر رو بدبختکنین.
بازهم تاکیید میکنم خرده نگیرید از این تفکر چرا که نویسنده خودش آخر احساس و رؤیا و خودخواهی دونفره س ولی حرف خدا و ولی باید ارجحیت داشته باشه و میدونم که ادعای بالا خیلی سخته و ممکنه خودم تحت آزمایشش قرار بگیرم.
* (+)
پ.ن: این راه حل بر این اساس نوشته شده که خانمها کاملا توجیه شده هستن دیگه نباید ناز کنن و هی بگن بچه نمیخوایم، زایمان سخته و تربیت سخته و فلان و فلان. این دیگه باید جا افتاده باشه حداقل برای خانمهای مذهبی.
شوخی نوشت: اگه اینجا پا رو خودخواهی خودم گذاشتم، پس بهشت چی؟!! من اونجا دیگه از خودخواهیام نمیگذرم.شوهره رو چطوری نصفش کنیم با هم؟!!!
بسم الله
قربانی میکنیم قربه الی الله...
اخلاص بن مایه ی هرکاریه
گاهی برای داشتن بعضی از دوستا باید سر به سجده شکر گذاشت
خدایا به قول خودش یک عدد شوهر بهش بده که با هم شهید شن!!البته بعد ۱۰۰سال زندگی و کمک به افزایش جمعیت شیعه و دیدن امامشون!
برای چندمین بار است با تمام وجود حس میکنم ...
الهی الحمدلله...
بسم الله
خدا انسانها رو با ترسهاشون آزمایش میکنه. مثلا منی که از بچه دار نشدن میترسم، احتمالش زیاده با بچه آزمایشم بشم. راهش اینه اعتراف کنی که:
آ خدا! من به بزرگی، حکمت و قدرتت اعتراف میکنم و دلم آرومه که اونچه به خیرم هست برام پیش میاری. خدایا به امتحان سخت آزمایشم نکن...زمین خوردهتم...
خدا انسان ها رو به سختی و امتحان میگیره تا اعتراف کنند به «آویزونیت» خودشون و «مطلقیت» پروردگارشون...
«رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»
بسم الله
خیلی چیزها برامون عادت شده بدون اینکه خودمون بفهمیم. خیلی کارها رو از روی عادت انجام میدیم و کلی هم افتخار میکنیم که من نماز میخونم، روزه میگیرم، چادر میپوشم، آرایش نمیکنم و خیلی کارهای دیگه... . همه این کارا رو داریم تو یه جامعه اسلامی، توی یه شهر اسلامی و توی خونواده های مذهبی انجام میدیم.
خب حالا برای محک زدن خودمون کافیه توی یه شرایط و یه جایی قرار بگیریم که اطرافیانمون و جو اطرافمون مذهبی نباشه. البته با یکی دو روز تو چنین شرایطی بودن هم نمیتونی خودتو محک بزنی. برا سنجش عیار راسخیتت در اعتقاداتی که بهشون پایبندی لازمه که با یه جو بی تفاوت یا غیرمعمولی زندگی کنی و عمر بگذرونی. بعد از حداقل ۴سال میتونی درجه عادت زدگی خودتو تعیین کنی.
اگر با یه اعتقاد محکم شروع به انجام واجبات و مستحبات بکنی، به قول امیرخانی تو کتاب «بیوتن»، وسط لاس وگاس هم که بذارنت نوع نماز خوندن و روزه گرفتنت تغییری نمیکنه ولی اگر بر حسب عادت شروع کرده باشی به دینداری و به اصطلاح شیعه باشی چون پدر مادرت شیعه بودن، اگه تو یه شرایط بد هم نه، بلکه تو یه شرایط بی تفاوت هم که قرار بگیری بعد از مثلا ۴سال خودت میزان سست شدنت تو کارایی که یه روز کلی هم مغرور بودی به انجامشون رو حس میکنی.
اینجاست که تازه میفهمی نگه داشتن ایمان در آخر الزمان مث نگه داشتن آتش کف دسته و تازه میفهمی حسین علیه السلام چطوری نگهت داشته وسط میدون مین...
خدایا اعتقادی راسخ عطا کن...