آویزون

نخ همه ی ما دست خداست. لحظه ای رها کند نقش زمینیم.

دعوت

دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۵۸ ب.ظ

به توکل نام اعظمت ...

بسم الله الرحمن الرحیم




از یک ماه قبل دست به دعا میشوی... . شهدا دعوتم کنید لطفا!

طبق این حدیث: {ایمان بنده راست نباشد مگر آنکه اعتمادش به آنچه نزد خداست بیشتر از اعتمادش به آنچه نزد خودش است، باشد.} دندان بر جگر میگذاری و از هیچ کس نمیپرسی راهیان چه شد؟قرعه کشی شد؟ نشد؟ اسم من؟

چندی بعد دوستی پیام میدهد اسمت بیرون آمده. خوشحال میشوی و خدا را شکر میکنی. چند دقیقه بعد دوباره پیام میدهد. دوباره قرعه کشی کرده اند چون ظرفیت کم شده. اسمت نیست.(دیروز فهمیدم که بار دوم از بین کسانی که تا به حال نرفته اند قرعه کشی شده) ناراحت میشوی و در فکر فرو میروی که چه کردی که دعوت پس گرفته شده؟ شهدا و پس گرفتن دعوت؟ نمیشود مگر به علت گناهی و مانده ای کدام گناه؟

میگذرد و دوستان را حضوری میبینی. هنوز نگفته اند که چه اتفاقاتی افتاده. ذخیره ها تمام میشوند و ظرفیت خالی هست. اسم مینویسی. مشخص میشود که چهار جلسه از یک درس غیبت میخوری. دوباره زنگ میزنی و می گویی اسمم را خط بزنید. بغض امانت نمیدهد و میشکند. شب برایت روشن میکنند که چندین بار قرعه کشی کردیم و هر بار اسم تو جزوه اسامی اصلی بوده است. ناگهان به خودت می آیی که چرا دعوت شهدا را رد کردی. ظرفیت تکمیل است اما دلت روشن. میگویی اگر کسی انصراف داد مرا جایگزین کنید. بسیاری دیگر هم سفارش کرده اند که ما هم میخواهیم بیاییم. فردا می رسد. دونفر انراف داده اند و شش نفر خواهان اردوی راهیان اند. باز هم قره کشی و باز هم... دعوت...

به این وبلاگ سر زدم. این سایت را از آنجا پیدا کردم. تفالی به حافظ زدیم و اینگونه جواب آمد.



  • آویزون

نظرات  (۱)

  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    آویزون

    خدایا چنان کن سرانجام کار

    حسینی بمانیم و حسینی شهید شویم

    ==================

    خدای را که چو یاران نیمه راه مرو

    تو نور دیده ی مایی به هر نگاه مرو

    ***

    مباد کز در میخانه روی برتابی

    تو تاب توبه نداری به اشتباه مرو