توکل ینی چی؟
سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۳۳ ب.ظ
به توکل نام اعظمت...
توکل یعنی چه؟
با وکیل و وکالت هم خانواده است. پس: وقتی یکی رو انتخاب میکنی به عنوان وکیل و بهش وکالت میدی ینی بهش اعتماد داری.وقتی از بین بقیه انتخابش کردی ینی روش کارشو قبول داری و میدونی که کارشو بلده. دیگه هی نمیری بهش بگی فلان جا اینکارو بکن، فلان جا اینجوری کن، فلان جا اینجوری نکن.
این وسط ممکنه یه جاهایی دلت بلرزه نکنه اینجا که اینکارو کرد اشتباه کرده باشه. نکنه فلان جا باید اون کارو میکرد. اینا به خاطر اینه که تو تخصص اون رو نداری و نمیدونی هدفش از این کار چی بوده. اگه ریزه کاری های شغل وکالت رو بلد بدی که دیگه بهش احتیاج نداشتی؛ خودت کاراتو انجام میدادی.
پس یه جورایی هم بهش اعتماد کامل داری و میدونی تو کارش بهتر از بقیه س و هم چون یه جاهایی نسبت به شغلش جاهلی دلت میلرزه که نکنه اشتباه کنه.
اصل این پست اینجوری شروع شد که بحث امید و توکل شد. گفتم: وقتی ته دلت صاف نباشه هرچی میخوای تلقین کن که من به فلان چیز(منظورم به خدا و بهترین بودن برای توکل بود) اعتقاد دارم. آخرش ته دلت نمیذاره آروم باشی و توکل کنی. حالا جواب طرف بماند که هم خودم حوصله نداشتم و هم طرف شرایطشو نداشت که بخوام درموردش باهاش بحث کنم.
به نظرم اگه تو مطمئن باشی که خدا هرکاری میکنه به نفعته (خیر و صلاحته) و هیچ شکی بهش نداشته باشی تو کارش، واژه ای به نام "توکل" معنی پیدا نمیکنه. ینی همچین آرامشی که به دست بیاد ارزشی نداره. وقتی آرامش حاصل از توکل معنی پیدا میکنه که تو از خیر و صلاح خودت خبر نداشته باشی ولی مطمئن باشی که وکیلت تو کارش بهترینه و کار خودشو بلده و به این خاطر آرامش داشته باشی که مطمئنی هرکار میکنه حتی اگه از نظرت اشتباه باشه ولی مطمئنی خودش میدونه داره چیکار میکنه.
هنوز یه تضادی برا خودم وجود داره تو این موضوع که هرچی بالا پایین میکنم نمیتونم حرفمو بزنم. هیچ جوره این کلمات کنار هم نمیشینن که منظورمو برسونن.
شاید بشه اینجوری گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم
توکل یعنی چه؟
با وکیل و وکالت هم خانواده است. پس: وقتی یکی رو انتخاب میکنی به عنوان وکیل و بهش وکالت میدی ینی بهش اعتماد داری.وقتی از بین بقیه انتخابش کردی ینی روش کارشو قبول داری و میدونی که کارشو بلده. دیگه هی نمیری بهش بگی فلان جا اینکارو بکن، فلان جا اینجوری کن، فلان جا اینجوری نکن.
این وسط ممکنه یه جاهایی دلت بلرزه نکنه اینجا که اینکارو کرد اشتباه کرده باشه. نکنه فلان جا باید اون کارو میکرد. اینا به خاطر اینه که تو تخصص اون رو نداری و نمیدونی هدفش از این کار چی بوده. اگه ریزه کاری های شغل وکالت رو بلد بدی که دیگه بهش احتیاج نداشتی؛ خودت کاراتو انجام میدادی.
پس یه جورایی هم بهش اعتماد کامل داری و میدونی تو کارش بهتر از بقیه س و هم چون یه جاهایی نسبت به شغلش جاهلی دلت میلرزه که نکنه اشتباه کنه.
اصل این پست اینجوری شروع شد که بحث امید و توکل شد. گفتم: وقتی ته دلت صاف نباشه هرچی میخوای تلقین کن که من به فلان چیز(منظورم به خدا و بهترین بودن برای توکل بود) اعتقاد دارم. آخرش ته دلت نمیذاره آروم باشی و توکل کنی. حالا جواب طرف بماند که هم خودم حوصله نداشتم و هم طرف شرایطشو نداشت که بخوام درموردش باهاش بحث کنم.
به نظرم اگه تو مطمئن باشی که خدا هرکاری میکنه به نفعته (خیر و صلاحته) و هیچ شکی بهش نداشته باشی تو کارش، واژه ای به نام "توکل" معنی پیدا نمیکنه. ینی همچین آرامشی که به دست بیاد ارزشی نداره. وقتی آرامش حاصل از توکل معنی پیدا میکنه که تو از خیر و صلاح خودت خبر نداشته باشی ولی مطمئن باشی که وکیلت تو کارش بهترینه و کار خودشو بلده و به این خاطر آرامش داشته باشی که مطمئنی هرکار میکنه حتی اگه از نظرت اشتباه باشه ولی مطمئنی خودش میدونه داره چیکار میکنه.
هنوز یه تضادی برا خودم وجود داره تو این موضوع که هرچی بالا پایین میکنم نمیتونم حرفمو بزنم. هیچ جوره این کلمات کنار هم نمیشینن که منظورمو برسونن.
توکل یعنی دقیقا همون حسی که یه بچه دو ساله وقتی میندازیش بالا، دقیقا بین زمین و آسمون، داره. هم دلش میلرزه که نکنه بیفته و هم مطمئنه از شما که میگیرینش.
بعدا نوشت/2:44صبح
*لطف کنید حتما ادامه مطلب رو بخونید.
*ممنون از انسان غریب بابت معرفی این لینک.
بعدا نوشت/2:44صبح
*لطف کنید حتما ادامه مطلب رو بخونید.
*ممنون از انسان غریب بابت معرفی این لینک.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدییّن سیّما بقیّةالله فی الأرضین.
خدای متعال را سپاسگزاریم که به ما عمر داد، فرصت داد، یک ماه رمضان دیگر را درک کنیم. از جملهی برکات این ماه، این محفل گرم و صمیمی و عمومی است، که مسئولان کشور و کارگزاران عمدهی نظام در اینجا اجتماع پیدا میکنند؛ هم محفل دیدار و انس دوستان و مسئولان با یکدیگر است، هم محل شنیدن مطالبی که انشاءالله شنیدن آنها و گفتن آنها، برای کشور، برای مردم و برای فضای عمومی جامعه مفید است.
از برادران و خواهران عزیز تشکر میکنیم که تشریف آوردید این جلسه را تشکیل دادید؛ از جناب آقای رئیس جمهور هم تشکر میکنیم به خاطر این گزارش مبسوط و مشروحی که بیان کردند. امیدواریم خداوند متعال به همهی مسئولین، به همهی شماها، به همهی کسانی که در سرتاسر کشور در بخشهای مختلف به انجام خدمات اشتغال دارند، توفیق بدهد و اجر بدهد و انشاءالله زحمات و خدمات شماها - هرجا که هستید - در میزان عدل الهی دیده شود و مورد پاداش الهی قرار بگیرد.
عرض عمدهی بنده در این جلسه این است که بعد از هر نصرتی که خدای متعال به انسان میدهد، انسان موظف است خدای متعال را شکر و سپاس بگوید. بعد از آنکه خدای متعال به ما در یک عرصهای یک موفقیتی را ارزانی داشت، موظفیم تضرع و توسل و توجه خودمان را افزایش دهیم؛ این وظیفهی ما است. فرمود: «اذا جاء نصرالله و الفتح. و رأیت النّاس یدخلون فی دین الله افواجا. فسبّح بحمد ربّک و استغفره انّه کان توّابا».(۱) نصرت، تفضل الهی است؛ باید ما را به خدای متعال نزدیک کند، رابطهی ما را با خدا احیاء کند، تضرع ما را پیش خدای متعال افزایش دهد. خدا را شکر میکنیم؛ بحمدالله نصرتهای الهی پیدرپی شامل حال این مردم بوده است؛ آخرین آن - که نصرت بزرگی هم بود - همین مسئلهی انتخابات بود، حضور مردم بود. هم ملت ایران عموماً، هم مسئولان کشور به نحو خاص، در این حماسهی سیاسی دخیل بودند و مشمول این لطف الهی و نصرت الهی شدند. حالا که نصرت الهی شامل حال ما شد و توانستیم این حماسهی بزرگ را بر پا کنیم - که آثار این حماسهی بزرگ در بخشهای مختلف بتدریج خود را نشان خواهد داد - پس باید دست تضرع و توسل به ذیل عنایت پروردگار بگشائیم و از خدای متعال سپاسگزاری کنیم؛ بخصوص که ماه رمضان است؛ این هم یک فرصتی است، این هم یک توفیقی است؛ این هم یک اقبالی است که در این لحظهی مهمِ حرکت سیاسی کشور، در ماه رحمت الهی قرار گرفتیم، که فرمود: «و هذا شهر الانابة و هذا شهر التّوبة و هذا شهر المغفرة و الرّحمة و هذا شهر العتق من النّار و الفوز بالجنّة»؛(۲) اینها از دعاهای روزهای ماه رمضان است. رمضان ماه انابه است، ماه توبه است. توبه یعنی برگشت از راه غلطی که ما با گناهان خود، با غفلتهای خود، آن راه را رفتیم. معنای انابه این است که توجه به خدای متعال پیدا کنیم برای حال و آینده. گفتهاند فرق بین توبه و انابه این است که توبه مربوط به گذشته است، انابه مربوط به حال و آینده است. هم از گناهان، از خطاها، از کردار زشت خودمان در هر بخشی که از ما سر زده، پیش خدای متعال عذرخواهی کنیم، استغفار کنیم و برگردیم، و هم انابه کنیم از حال و در آینده؛ این رابطهی قلبی را بین خودمان و خدا تقویت کنیم. رمضان ماه رحمت است، ماه مغفرت است. فرمود: «و هذا شهر العتق من النّار»؛ آزادی از آتش. آزادی از آتش، در واقع آزادی از همین خطاها و گناهانی است که ما انجام میدهیم. این گناهان ما، خطاهای ما، همان صورتهای ناسوتی آن عذابهای آخرتند. اگر اینجا ظلم میکنیم، اگر غیبت میکنیم، اگر بدگوئی میکنیم، اگر از حد خودمان تجاوز میکنیم، اگر از تکلیف تجاوز میکنیم، هر کدام از اینها یک صورت اخروی دارد که در عالم برزخ و در عالم قیامت به شکلهای مخصوصِ خودش ظاهر میشود، تجسم پیدا میکند؛ و اینها عذاب الهی است. گفت: «ای دریده پوستین یوسفان / گرگ برخیزی از این خواب گران».(۳) در اینجا پنجه درافکندن در دل این و آن، در آنجا تجلی عذاب الهی و گرگ برخاستن از خواب را نتیجه میدهد. «هذا شهر العتق من النّار و الفوز بالجنّة»؛ فوز به جنت هم همین است: در اینجا کار خودمان را اصلاح کنیم، دلهایمان را پاکیزه کنیم، عبادات را بهجا بیاوریم، نوافل را بهجا بیاوریم، راستی و راستگوئی و امانت و رفاقت و صفا را نسبت به مؤمنین بهجا بیاوریم، انجام تکلیف را در بخشهای مختلف رعایت کنیم، این همان رفتن به بهشت است که در عالم قیامت، همین عمل ما به آن صورت مجسم خواهد شد؛ به صورت نعم الهی که برای مؤمنین و متقین وعده داده شده است.
فرمود: «و اذکر ربّک فی نفسک تضرّعا و خیفة»؛(۴) یاد خدا با تضرع، پشتوانهی همهی خیرات و همهی برکاتی است که انسان میتواند در این مهلت زندگی به دست بیاورد. این یاد خدا نباید اختصاص داشته باشد به دورانهای شدت و محنت و زحمت و فشار؛ نه، در دوران راحت، در دورانی که انسان دغدغه و نگرانی مادی هم ندارد، این یاد خدا را باید در دل نگه دارد. وقتی سختیهائی به ما افراد بشر روی میآورد، به یاد خدا میافتیم. فرمود: «فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدّین فلمّا نجّاهم الی البرّ اذا هم یشرکون»؛(۵) در حین بلا، انسان به خدا متوجه میشود؛ وقتی بلا برطرف شد، انسان یادش میرود. در جاهای مختلف قرآن، مکرر در مکرر - شاید ده بار یا بیشتر، که من نشمردم - این گلایه را خدای متعال از انسانها میکند که وقتی دچار شدت میشوید، توجه پیدا میکنید؛ وقتی شدت برطرف شد، غفلت پیدا میکنید. خب، این راهِ شما را مسدود میکند، حرکت شما را متوقف میکند. در سورهی مبارکهی یونس دو مرتبه این موضوع تکرار شده است؛ یک بار لحن عجیبی است، لحن گلایهی تند الهی از ماها است؛ فرمود: «و اذا مسّ الانسان الضّرّ دعانا لجنبه او قاعدا او قائما»؛ وقتی دچار سختی است، متوجه به ما میشود؛ دعا میکند، تضرع میکند، توجه میکند، در حال خواب، در حال راه رفتن، در حال نشستن؛ «فلمّا کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا الی ضرّ مسّه»؛ وقتی مشکل برطرف شد، جوری حرکت میکند که کأنه از ما چیزی نخواسته و ما به او چیزی عنایت نکردیم؛ غفلت محض! بعد میفرماید: «کذلک زیّن للمسرفین ما کانوا یعملون»؛(۶) یک لحن تند و توبیخ.
برادران و خواهران! در همه حال بایداز خدای متعال کمک خواست. رابطهی قلبی بین ما و خدا باید در حال آسایش، در حال راحت، در حال محنت، در حال کرب ادامه پیدا کند؛ این ضامن حرکت تکاملی انسان است، ضامن تعالی انسان است؛ این است که میتواند ما را به آن هدف اصلی آفرینش برساند. به نظر ما، این توسل و تضرع، در همهی عرصههای حیات، به عمل میانجامد. اگر این توجه به خدا باشد، رکود، سکون، ناامیدی، بازگشت به عقب و توقف در عرصههای گوناگون حیات وجود ندارد. لازمهی عمل هم «صبر» و «توکل» است. شماها مسئولان کشور هستید در بخشهای مختلف؛ کارهای زیادی برعهدهی شما است؛ کارهای شما، هم کار دنیا است، هم کار آخرت؛ یعنی وقتی به انجام وظیفهی خود میپردازید، هم دارید دنیا را آباد میکنید، زندگی را آباد میکنید، هم دارید باطن و درون خودتان را آباد میکنید. این عمل - که هم عمل دنیائی است، هم عمل اخروی است - احتیاج دارد به دو عنصر: صبر و توکل. آیهی شریفهی قرآن میفرماید: «نعم اجر العاملین. الّذین صبروا و علی ربّهم یتوکّلون».(۷) صبر یعنی پافشاری، پایداری، مقاومت، ایستادگی، هدف را فراموش نکردن. فرمود: «ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مئتین»؛(۸) در میدان نبرد، در میدان رویاروئی با دشمن، اگر صبر داشته باشید، میتوانید با این نسبت بر دشمن غلبه پیدا کنید.
مکرر عرض کردهایم؛ در عرصههای گوناگون جهانی، درگیریها غالباً جنگ ارادهها است؛ هر طرفی که ارادهاش زودتر ضعیف شود، شکست خواهد خورد. صبر یعنی این عزم را، این اراده را نگه داشتن، حفظ کردن. توکل هم یعنی کار را انجام دادن و نتیجه را از خدا خواستن. گمان نشود - که البته در فضای دینیِ امروز گمان هم نمیشود؛ در گذشته چرا، تبلیغ میشد، اینجور توهّم میشد - که توکل یعنی بنشین تا خدا برساند، بنشین تا خدا درست کند، بنشین تا خدا گره را باز کند؛ نه، توکل یعنی کار را انجام بده، نتیجه را از خدا بخواه؛ منتظر نتیجه از سوی پروردگار باش. بنابراین در موضوع توکل - به قول ما طلبهها - «کار» اخذ شده است.
خب، کاربرد صبر و توکل، علاوه بر اعمال شخصی، در ادارهی کشور هم بسیار مهم است. در اعمال شخصی، هم صبر ما، هم توکل ما کاربرد دارد: در تحصیل صبر داشته باشیم، توکل داشته باشیم، پیش میرویم؛ در مشاغل اداری همین جور، در ورزش همین جور، در ادارهی امور خانواده همین جور؛ در هر کاری از کارهای شخصی، همین جور. در ادارهی کشور و مدیریت کشور هم - چه مدیریتهای کلان، چه مدیریت بخشهای گوناگون - صبر و توکل نقش دارد. بدون صبر و بدون توکل امکان ندارد انسان بتواند کارهائی را که در زمینهی مدیریت کشور برعهدهی او است، انجام دهد. با بیصبری، با شتابزدگی، با بیحوصلگی، با تنبلی، با مأیوس شدن در مواجههی با مشکلات - که اینها همهاش ضد توکل است - نمیشود کارهای بزرگ را انجام داد، نمیشود پیشرفت کرد، نمیشود مسئولیت مهم پیشرفت کشور را به انجام رساند.
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدییّن سیّما بقیّةالله فی الأرضین.
خدای متعال را سپاسگزاریم که به ما عمر داد، فرصت داد، یک ماه رمضان دیگر را درک کنیم. از جملهی برکات این ماه، این محفل گرم و صمیمی و عمومی است، که مسئولان کشور و کارگزاران عمدهی نظام در اینجا اجتماع پیدا میکنند؛ هم محفل دیدار و انس دوستان و مسئولان با یکدیگر است، هم محل شنیدن مطالبی که انشاءالله شنیدن آنها و گفتن آنها، برای کشور، برای مردم و برای فضای عمومی جامعه مفید است.
از برادران و خواهران عزیز تشکر میکنیم که تشریف آوردید این جلسه را تشکیل دادید؛ از جناب آقای رئیس جمهور هم تشکر میکنیم به خاطر این گزارش مبسوط و مشروحی که بیان کردند. امیدواریم خداوند متعال به همهی مسئولین، به همهی شماها، به همهی کسانی که در سرتاسر کشور در بخشهای مختلف به انجام خدمات اشتغال دارند، توفیق بدهد و اجر بدهد و انشاءالله زحمات و خدمات شماها - هرجا که هستید - در میزان عدل الهی دیده شود و مورد پاداش الهی قرار بگیرد.
عرض عمدهی بنده در این جلسه این است که بعد از هر نصرتی که خدای متعال به انسان میدهد، انسان موظف است خدای متعال را شکر و سپاس بگوید. بعد از آنکه خدای متعال به ما در یک عرصهای یک موفقیتی را ارزانی داشت، موظفیم تضرع و توسل و توجه خودمان را افزایش دهیم؛ این وظیفهی ما است. فرمود: «اذا جاء نصرالله و الفتح. و رأیت النّاس یدخلون فی دین الله افواجا. فسبّح بحمد ربّک و استغفره انّه کان توّابا».(۱) نصرت، تفضل الهی است؛ باید ما را به خدای متعال نزدیک کند، رابطهی ما را با خدا احیاء کند، تضرع ما را پیش خدای متعال افزایش دهد. خدا را شکر میکنیم؛ بحمدالله نصرتهای الهی پیدرپی شامل حال این مردم بوده است؛ آخرین آن - که نصرت بزرگی هم بود - همین مسئلهی انتخابات بود، حضور مردم بود. هم ملت ایران عموماً، هم مسئولان کشور به نحو خاص، در این حماسهی سیاسی دخیل بودند و مشمول این لطف الهی و نصرت الهی شدند. حالا که نصرت الهی شامل حال ما شد و توانستیم این حماسهی بزرگ را بر پا کنیم - که آثار این حماسهی بزرگ در بخشهای مختلف بتدریج خود را نشان خواهد داد - پس باید دست تضرع و توسل به ذیل عنایت پروردگار بگشائیم و از خدای متعال سپاسگزاری کنیم؛ بخصوص که ماه رمضان است؛ این هم یک فرصتی است، این هم یک توفیقی است؛ این هم یک اقبالی است که در این لحظهی مهمِ حرکت سیاسی کشور، در ماه رحمت الهی قرار گرفتیم، که فرمود: «و هذا شهر الانابة و هذا شهر التّوبة و هذا شهر المغفرة و الرّحمة و هذا شهر العتق من النّار و الفوز بالجنّة»؛(۲) اینها از دعاهای روزهای ماه رمضان است. رمضان ماه انابه است، ماه توبه است. توبه یعنی برگشت از راه غلطی که ما با گناهان خود، با غفلتهای خود، آن راه را رفتیم. معنای انابه این است که توجه به خدای متعال پیدا کنیم برای حال و آینده. گفتهاند فرق بین توبه و انابه این است که توبه مربوط به گذشته است، انابه مربوط به حال و آینده است. هم از گناهان، از خطاها، از کردار زشت خودمان در هر بخشی که از ما سر زده، پیش خدای متعال عذرخواهی کنیم، استغفار کنیم و برگردیم، و هم انابه کنیم از حال و در آینده؛ این رابطهی قلبی را بین خودمان و خدا تقویت کنیم. رمضان ماه رحمت است، ماه مغفرت است. فرمود: «و هذا شهر العتق من النّار»؛ آزادی از آتش. آزادی از آتش، در واقع آزادی از همین خطاها و گناهانی است که ما انجام میدهیم. این گناهان ما، خطاهای ما، همان صورتهای ناسوتی آن عذابهای آخرتند. اگر اینجا ظلم میکنیم، اگر غیبت میکنیم، اگر بدگوئی میکنیم، اگر از حد خودمان تجاوز میکنیم، اگر از تکلیف تجاوز میکنیم، هر کدام از اینها یک صورت اخروی دارد که در عالم برزخ و در عالم قیامت به شکلهای مخصوصِ خودش ظاهر میشود، تجسم پیدا میکند؛ و اینها عذاب الهی است. گفت: «ای دریده پوستین یوسفان / گرگ برخیزی از این خواب گران».(۳) در اینجا پنجه درافکندن در دل این و آن، در آنجا تجلی عذاب الهی و گرگ برخاستن از خواب را نتیجه میدهد. «هذا شهر العتق من النّار و الفوز بالجنّة»؛ فوز به جنت هم همین است: در اینجا کار خودمان را اصلاح کنیم، دلهایمان را پاکیزه کنیم، عبادات را بهجا بیاوریم، نوافل را بهجا بیاوریم، راستی و راستگوئی و امانت و رفاقت و صفا را نسبت به مؤمنین بهجا بیاوریم، انجام تکلیف را در بخشهای مختلف رعایت کنیم، این همان رفتن به بهشت است که در عالم قیامت، همین عمل ما به آن صورت مجسم خواهد شد؛ به صورت نعم الهی که برای مؤمنین و متقین وعده داده شده است.
فرمود: «و اذکر ربّک فی نفسک تضرّعا و خیفة»؛(۴) یاد خدا با تضرع، پشتوانهی همهی خیرات و همهی برکاتی است که انسان میتواند در این مهلت زندگی به دست بیاورد. این یاد خدا نباید اختصاص داشته باشد به دورانهای شدت و محنت و زحمت و فشار؛ نه، در دوران راحت، در دورانی که انسان دغدغه و نگرانی مادی هم ندارد، این یاد خدا را باید در دل نگه دارد. وقتی سختیهائی به ما افراد بشر روی میآورد، به یاد خدا میافتیم. فرمود: «فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدّین فلمّا نجّاهم الی البرّ اذا هم یشرکون»؛(۵) در حین بلا، انسان به خدا متوجه میشود؛ وقتی بلا برطرف شد، انسان یادش میرود. در جاهای مختلف قرآن، مکرر در مکرر - شاید ده بار یا بیشتر، که من نشمردم - این گلایه را خدای متعال از انسانها میکند که وقتی دچار شدت میشوید، توجه پیدا میکنید؛ وقتی شدت برطرف شد، غفلت پیدا میکنید. خب، این راهِ شما را مسدود میکند، حرکت شما را متوقف میکند. در سورهی مبارکهی یونس دو مرتبه این موضوع تکرار شده است؛ یک بار لحن عجیبی است، لحن گلایهی تند الهی از ماها است؛ فرمود: «و اذا مسّ الانسان الضّرّ دعانا لجنبه او قاعدا او قائما»؛ وقتی دچار سختی است، متوجه به ما میشود؛ دعا میکند، تضرع میکند، توجه میکند، در حال خواب، در حال راه رفتن، در حال نشستن؛ «فلمّا کشفنا عنه ضرّه مرّ کأن لم یدعنا الی ضرّ مسّه»؛ وقتی مشکل برطرف شد، جوری حرکت میکند که کأنه از ما چیزی نخواسته و ما به او چیزی عنایت نکردیم؛ غفلت محض! بعد میفرماید: «کذلک زیّن للمسرفین ما کانوا یعملون»؛(۶) یک لحن تند و توبیخ.
برادران و خواهران! در همه حال بایداز خدای متعال کمک خواست. رابطهی قلبی بین ما و خدا باید در حال آسایش، در حال راحت، در حال محنت، در حال کرب ادامه پیدا کند؛ این ضامن حرکت تکاملی انسان است، ضامن تعالی انسان است؛ این است که میتواند ما را به آن هدف اصلی آفرینش برساند. به نظر ما، این توسل و تضرع، در همهی عرصههای حیات، به عمل میانجامد. اگر این توجه به خدا باشد، رکود، سکون، ناامیدی، بازگشت به عقب و توقف در عرصههای گوناگون حیات وجود ندارد. لازمهی عمل هم «صبر» و «توکل» است. شماها مسئولان کشور هستید در بخشهای مختلف؛ کارهای زیادی برعهدهی شما است؛ کارهای شما، هم کار دنیا است، هم کار آخرت؛ یعنی وقتی به انجام وظیفهی خود میپردازید، هم دارید دنیا را آباد میکنید، زندگی را آباد میکنید، هم دارید باطن و درون خودتان را آباد میکنید. این عمل - که هم عمل دنیائی است، هم عمل اخروی است - احتیاج دارد به دو عنصر: صبر و توکل. آیهی شریفهی قرآن میفرماید: «نعم اجر العاملین. الّذین صبروا و علی ربّهم یتوکّلون».(۷) صبر یعنی پافشاری، پایداری، مقاومت، ایستادگی، هدف را فراموش نکردن. فرمود: «ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مئتین»؛(۸) در میدان نبرد، در میدان رویاروئی با دشمن، اگر صبر داشته باشید، میتوانید با این نسبت بر دشمن غلبه پیدا کنید.
مکرر عرض کردهایم؛ در عرصههای گوناگون جهانی، درگیریها غالباً جنگ ارادهها است؛ هر طرفی که ارادهاش زودتر ضعیف شود، شکست خواهد خورد. صبر یعنی این عزم را، این اراده را نگه داشتن، حفظ کردن. توکل هم یعنی کار را انجام دادن و نتیجه را از خدا خواستن. گمان نشود - که البته در فضای دینیِ امروز گمان هم نمیشود؛ در گذشته چرا، تبلیغ میشد، اینجور توهّم میشد - که توکل یعنی بنشین تا خدا برساند، بنشین تا خدا درست کند، بنشین تا خدا گره را باز کند؛ نه، توکل یعنی کار را انجام بده، نتیجه را از خدا بخواه؛ منتظر نتیجه از سوی پروردگار باش. بنابراین در موضوع توکل - به قول ما طلبهها - «کار» اخذ شده است.
خب، کاربرد صبر و توکل، علاوه بر اعمال شخصی، در ادارهی کشور هم بسیار مهم است. در اعمال شخصی، هم صبر ما، هم توکل ما کاربرد دارد: در تحصیل صبر داشته باشیم، توکل داشته باشیم، پیش میرویم؛ در مشاغل اداری همین جور، در ورزش همین جور، در ادارهی امور خانواده همین جور؛ در هر کاری از کارهای شخصی، همین جور. در ادارهی کشور و مدیریت کشور هم - چه مدیریتهای کلان، چه مدیریت بخشهای گوناگون - صبر و توکل نقش دارد. بدون صبر و بدون توکل امکان ندارد انسان بتواند کارهائی را که در زمینهی مدیریت کشور برعهدهی او است، انجام دهد. با بیصبری، با شتابزدگی، با بیحوصلگی، با تنبلی، با مأیوس شدن در مواجههی با مشکلات - که اینها همهاش ضد توکل است - نمیشود کارهای بزرگ را انجام داد، نمیشود پیشرفت کرد، نمیشود مسئولیت مهم پیشرفت کشور را به انجام رساند.
منبع: khamenei.ir