تو با همه ی مردها فرق داری
بسم الله
وقتی با همـ میخواستیمـ بریمـ بیرون مقنعه مو پوشیدمـ ، چادرمو گذاشتمـ سرمـ ، گفتم آماده امـ ،
اومدی جلو ، مقنعه مو اوردی جلوتر ، بهمـ گفتی میشه رو بگیری؟
دلمـ میخواد خوشگلیهاتــ فقط برا خودمـ باشه
اونجا بود که فهمیدمـ تو با همــه مردهــا فــرق داری
وقتی اون روز تو باغ همه ی خانومها رو جو گرفته بود و جلوی همه قهقهه می زدن
و شوهراشون همـ بی خیال نشسته بودن و تماشا می کردن ، وقتی منو همـ به جمعشون
دعوت کردن ؛ آرومـ تو گوشمـ گفتی : " مواظب وقار و متانتتـ باش عزیزمـ "
اونجا بود که فهمیدمـ تو با همــه مردهــا فــرق داری
وقتی رفته بودیمـ دریا ، مردای دیگه رو که میدیدمـ دیدمـ از هرفرصتی دارن استفاده میکنن تا
خانومایی که با وضع آنچنایی اونجا ایستادن رو دید بزنن ، وقتی به تو دقتـ کردمـ دیدمـ فقط
چشاتــ سمتــ منه ؛ خیلی خوشم اومد
اونجا بود که فهمیدمـ تو با همــه مردهــا فــرق داری
وقتی اون روز تو مجلس عروسی یهو همه رو جو گرفتـ و زن و مرد قاطی شدن و مردهای
دیگه با چه لذتی به تماشا نشسته بودن تو مثل برق گرفته ها از جا پریدی و زدی بیرون
پشتـ سرتـ اومدمـ ، گفتی : " متشکرمـ که اونجا نموندی "
اونجا بود که فهمیدمـ تو با همــه مردهــا فــرق داری
وقتی در عین حال که منو به فعالیتــ اجتماعی و درس خوندن و فعالیتـ در دانشگاه تشویق
میکردی ؛ هر از چند گاهی یادآوری می کردی که : "غرور زن در مقابل مردان غریبه بجا و خوبه"
اونجا بود که فهمیدمـ تو با همــه مردهــا فــرق داری
وقتی اون روز آقای همسایمون اومده بود دمـ در ، چادر سر کردمـ و رفتمـ قبض ها رو ازش گرفتمـ
برگشتمـ دیدمـ با لبخند بهمـ خیره شدی
گفتی : "خوشم اومد چه مردونه برخورد کردی ، بدون عشوه و طنازی "
اونجا بود که فهمیدمـ تو با همــه مردهــا فــرق داری
وقتی خانمها از مشکوکـ شدنشون نسبتـ به همسراشون بعد از رفتنشون از خونه میگفتند و من
مطمئن بودمـ که پدرِ بچه هامـ ، الان یه گوشه ی دنج پیدا کرده و با خودش و خداش خلوتـ کرده
اونجا بود که فهمیدمـ تو با همــه مردهــا فــرق داری
وقتی عروسی دخترخالمـ بود چون میدونستی تو عروسی موسیقی و چیزای حرامه ؛ بهمـ گفتی
خانومی نرو عروسی ، به جاش منو بردی گلزار شهدا ، بهمـ گفتی چرا به خاطر بقیه آخرتـ
خودمونو خرابـ کنیمـ ؟ خودمو خودتو عشقه خانومـ ؛ بیخیال حرفـ مردمـ
اونجا بود که فهمیدمـ تو با همــه مردهــا فــرق داری
منبع