آویزون

نخ همه ی ما دست خداست. لحظه ای رها کند نقش زمینیم.

خلوص

سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۴۷ ب.ظ

به توکل نام اعظمت...

بسم الله الرحمن الرحیم



سال اول دبیرستان بودیم. امامزاده آخر کوچه ی مدرسه بود. یک روز زنگ ورزش با معلم همراه شدیم  رفتیم امامزاده. دور هم نشسته بودیم و برامون حرف میزد. یه سری نصیحت های مادرانه و نکات تربیتی و ... .بحث نماز شب شد. بهمون گفت نمیخواد به خودتون سخت بگیرید. یه نماز دو رکعتی ساده بخونید به نیت نماز شب. آخر شب که میخواین بخوابین.

به دلم نشسته بود و دوست داشتم اجراش کنم ولی هی پشت دل مینداختم. اون موقه اصلا نمیدونستم نماز شب رو چطوری میخونن. فک میکردم فقط یه نماز هس که میخونن با یه سری ادعیه ی خاص.

گذشت و رسیده بودیم سوم دبیرستان و امتحانات نهایی. هنوز اون حرف تو گوشم بود. دلو زدم به دریا و شروع کردم. دوره امتحانات سفت و سخت درسامو میخوندم و آخر شب که یه دور کامل زده بودم و میخواستم بخوابم معمولا همه خواب بودن. یه وضو میگرفتم و یه نماز دو رکعتی ساده و خواب.

اما حالا...

یاد گرفته ام که نماز شب 11 رکعت است با ریزه کاری های خاص خودش.ماهها میگذرد و شاید 1 شب بخوانمش. تمام و کمال. با هزار جور دعا. ولی دریغ از سرسوزنی لذت همان نماز دو رکعتی ساده.

فک کنم بهترین دوران زندگیم دبیرستان بود.خصوصا دوم و سوم.


همینجوری نوشت:

لذتی که در لغو امتحان هست رو هیچ جای دنیا نمیتونی پیدا کنی.

امتحان شنبه رفت سه شنبه

انا الیه راجعون

سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۳، ۰۷:۲۳ ب.ظ

به توکل نام اعظمت...

بسم الله الرحمن الرحیم




هر چقدر که عصیان کنی و یاغی گری کنی باز هم آرام میماند و فرصت میدهد. آخرش خودت رام میشوی و برمیگردی. فقط با این سرکشی ها خودت را عقب میاندازی.


علامه طباطبایی میفرمودند: گاهی یک عصبانیت، بیست سال انسان را به عقب میاندازد.


حالا تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل: وقتی یک عصبانیت اینگونه انسان را به عقب میبرد گناه قرار است ما را به کجا ببرد.


بی ربط نوشت:

روزه را فراموش کرده بودم. خیلی وقت است روزه نگرفته ام.


یا ارحم الراحمین

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۵ ب.ظ

به توکل نام اعظمت...

بسم الله الرحمن الرحیم




اگه بنده ت به خودش رحم نمیکنه، تو که ارحم الراحمینی دیگه چرا بهش رحم نمیکنی؟مگه نه از خودمون هم به ما دلسوز تری؟

یک واحد انقلاب پای درس استاد

يكشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۴:۳۸ ب.ظ

به توکل نام اعظمت...

بسم الله الرحمن الرحیم


جاتنگ بوده است یا ما اضافه ایم؟

چهارشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۴۱ ب.ظ

به توکل نام اعظمت...

بسم الله الرحمن الرحیم



آنگاه که حتی اجازه نمیدهند زائرانشان را بدرقه کنی...(-.-)


ﺟﺎ ﺗﻨﮓ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻣﺎ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺍﯾﻢ؟
ﺑﺎﺷﺪ ﺣﺴﯿﻦ ...
ﮐﺮﺏ ﻭ ﺑﻼ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺑﻬﺎ ...
ﺑﺪﻫﺎ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﻋﻘﺪﻩ ی ﺩﻝ ﺑﺎ که ﻭﺍ کنند ...؟ 

جا مانده ایم و شرح دل ما خجالت است
زائر شدن، پیاده یقینا سعادت است

ویزا، بلیط، کرب و بلا مال خوب هاست
سهم چو من پیامک ((هستم به یادت)) است

یک اربعین غزل، به امید عنایتی...
این بغض من اگر چه خودش هم عنایت است

چیزی برای عرضه ندارم مرا ببخش
یعنی غزل، نشانه ی عرض ارادت است

ماهیچ، ما گناه... فقط جان مادرت
امضا بکن که شاعرت اهل شهادت است

[باشد حسین(ع) کرب و بلا مال خوب ها]
یک مهر تربت از تو برایم کفایت است...


چقد سخته تو خوابگاه و دانشگاه ببیننت و هی بگن: فلانی مگه تو نرفتی کربلا. بچه ها میگفتن توئم میخوای بری!نمیدونم کی تو دهن همه انداخته که قرار بوده من برم کربلا در حالیکه از روز اول ثبت نام همه میدونستن بابا و مامان من راضی نمیشن.

شاید به خاطر اینه که همه ی اکیپ دوستان رفتن و ما موندیم...

آویزون

خدایا چنان کن سرانجام کار

حسینی بمانیم و حسینی شهید شویم

==================

خدای را که چو یاران نیمه راه مرو

تو نور دیده ی مایی به هر نگاه مرو

***

مباد کز در میخانه روی برتابی

تو تاب توبه نداری به اشتباه مرو