آویزون

نخ همه ی ما دست خداست. لحظه ای رها کند نقش زمینیم.

۱۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

اللهم اشف کل مریض

چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۲۷ ق.ظ

به توکل نام اعظمت...

بسم الله الرحمن الرحیم



بی حال بود و احساس ضعف میکرد. زیر چشمانش گود افتاده بود. نوبت گرفت. نزدیکهای 4صبح بود. به مطب رسید. وارد شد. طبیب پشت میزش بود. سلامی داد و آن طرف میز در جایگاه بیمار نشست. طبیب از دردش پرسید. شروع کرد به شرح دادن. چون طبیب تنها محرم  زندگیش بود، تمام جزئیات را برایش گفت. کم کم اشک از چشمانش سرازیر شد. طبیب که اشکهایش را دید برخواست و آمد کنارش نشست. طبیبی بس حاذق بود. از همان اول که وارد اتاق شده بود دردش را تشخیص داده بود. سرطان... سرطانی که به تمام وجودش متاستاز داده بود و سخت بود درمانش. نسخه را اینگونه نوشت: شیمی درمانی. باید تمام گوشت های بدنت آب شود و از نو بروید. یک سری حرکات بدنی همراه با آهنگ 5مرتبه در روز. کتابی هم معرفی کرد و گفت حداقل 50 جمله از آن را در روز بخوان. گفت این کتاب بروشور بدنی ست که در اثر بی توجهی باعث شدی مبتلا به سرطان شود. موارد مصرف برخی داروها، عوارض و آثار کارهایی که انجام میدهی در آن آمده است. به دقت بخوان و در تک تک جملاتش به خوبی تامل کن.
نسخه را پیچید و به او داد. گونه اش را بوسید و او را در آغوش گرفت و گفت اگر به چیزهایی که من میگویم و در این کتاب آمده عمل کنی و کارهایی را که تو را منع کرده ام انجام ندهی، ان شاء الله به زودی این سرطان بدخیم از وجودت رخت برخواهد بست و دوباره میشوی همان که بودی. پاک پاک و عاری از هرگونه سلول سرطانی. البته زمان بر است و سخت.نیاز به همت دارد. باید در هر شرایطی به این نسخه عمل کنی. هرگاه هم احساس ضعف کردی از آن حرکات همراه با آهنگ را انجام بده و یا کتابی را که معرفی کرده م باز کن و بخوان.
سرش را پایین انداخته بود. شدیدا احساس سبکی میکرد و از همدلی طبیب خوشحال بود و از طرفی شرمسار که مجبور شده بود همه ی کارهایی را که منجر به سرطان شده بود را با جزئیات برای طبیب بگوید و خجلتر آنگاه که طبیب در آخر اصلا به رویش هم نیاورده بود آن همه بی توجهی به دستورات قبلیش را و حتی او را در آغوش گرفته بود و او را بخاطر بی توجهی اش بخشیده بود.
نسخه را گرفت و تصمیم گرفت برای یکبار دیگر شروع کند به اجرای دستورات طبیب.

اللهم اشف کل مریض بالاخص مریض المنظور

فضای مجازی

شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۲۷ ق.ظ

به توکل نام اعظمت...

بسم الله الرحمن الرحیم




1. فضای مجازی چقدر قابل اعتماد هست؟
2. چرا در فضای مجازی که وارد میشویم فعلها مفرد میشود و حرف زدن راحت تر ؟(منظورم نسبت به جنس مخالفه)
3. با چه هدفی وبلاگ نویس شده اید؟
4. حضور در فضای مجازی در چه زمینه هایی واقعا ضرورت دارد؟
5. آیا در مقابل آسیب هایی که به جسم وارد میشود در اثر نشستن پای لپ تاپ، کامپیوتر، تبلت و ... مسئولیم؟
6. آیا در برابر وقتهایی که از دیگران میگیریم تا این نوشته ها را بخوانند مسئولیم؟
7. آیا در برابر حس های ضعف و قوتی که در خوانده نسبت به شخص نویسنده ایجاد میشود و مقایساتی که با خودش انجام میدهد مسئولیم؟(با توجه به اینکه معمولا یک جنبه از نویسنده در این فضا دیده میشود و خواننده از همه ی جوانب زندگی نویسنده با خبر نیست)
8. نظرتون درمورد روزانه نویسی (بیشتر منظورم خاطره نویسی هس)چیه؟
1خرداد94 نوشت:
مطالب مرتبط:(+) و (+)

معیارهای ایمان

جمعه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۴۵ ب.ظ
به توکل نام اعظمت
بسم الله الرحمن الرحیم



شما به چه شخصی میگید مذهبی؟ چه معیارهایی رو باید طرفتون داشته باشه تا بگید فلانی مذهبیه؟؟


همایش علم دینی و دین علمی

جمعه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۱۹ ق.ظ

به توکل نام اعظمت...

بسم الله الرحمن الرحیم




بی ربط به مطلب، با ربط به ماه رجب المرجب: ای خالق دادارم (از وبلاگ کوله بار)

شهید گمنام

پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۰۱ ق.ظ

به توکل نام اعظمت...

بسم الله الرحمن الرحیم




سال دومی است که عید را آمدیم دیدن شما و شما آمدید به شهر ما تا رسم دید و بازدید و صله رحم پابرجا بماند

فضیلتی چون جهاد نیست و جهادی چون مبارزه با هوای نفس نیست.
امام باقر.علیه السلام.

بی ربط نوشت: خیلی برام جالب بود چهره ها محو شده
مرتبط با بی ربط نوشت: نامانامانا

اینم عکس امروز:

آویزون

خدایا چنان کن سرانجام کار

حسینی بمانیم و حسینی شهید شویم

==================

خدای را که چو یاران نیمه راه مرو

تو نور دیده ی مایی به هر نگاه مرو

***

مباد کز در میخانه روی برتابی

تو تاب توبه نداری به اشتباه مرو