آویزون

نخ همه ی ما دست خداست. لحظه ای رها کند نقش زمینیم.

۱۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

تلنگر4/ادبیات فارسی

چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۲۱ ق.ظ

بسمک/


حواسمون به حرف زدن و نوع نوشتنامون هست؟

فینگیلیش نوشتنها، ننوشتن "واو" های ناخونا توی پیامک ها برای حجم کمتر گرفتن، نوشتن یک حرف در ازای یه کلمه ی کامل مثل این: خ=خیلی.

اوایل فکر میکردم فقط موقع پیامک دادن اینجوری مینویسم و برا حالت عادی هیچ وقت ایم اتفاق نمیافته ولی الآن قاطی همه ی زندگیم شده این نوع نوشتار. 


امام خامنه ای.مدظله.:


من خیلى نگران زبان فارسى‌ام؛ خیلى نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه کار کردیم، اقدام کردیم، جمع کردیم کسانى را دُور هم بنشینند. من میبینم کار درستى در این زمینه انجام نمیگیرد و تهاجم به زبان زیاد است. همین‌طور دارند اصطلاحات خارجى [به‌کار میبرند]. ننگش میکند کسى که فلان تعبیر فرنگى را به کار نبرد و به جایش یک تعبیر فارسى یا عربى به کار ببرد؛ ننگشان میکند. این خیلى چیز بدى است؛ این جزو اجزاء فرهنگ عمومى است که باید با این مبارزه کرد. دوستان! زبان فارسى یک روزى از قسطنطنیّه‌ى آن روز، از استانبولِ آن روز، زبان علمى بوده تا شبه قارّه‌ى هند؛ اینکه عرض میکنم از روى اطّلاع است.

در آستانه- مرکز حکومت عثمانى - زبان رسمى در یک برهه‌ى طولانى‌اى از زمان، زبان فارسى بوده. در شبه قارّه‌ى هند برجسته‌ترین شخصیّت‌ها با زبان فارسى حرف میزدند و انگلیس‌ها اوّلى که آمدند شبه قارّه‌ى هند، یکى از کارهایى که کردند این بود که زبان فارسى را متوقّف کنند؛ جلو زبان فارسى را با انواع حیَل و مکرهایى که مخصوص انگلیس‌ها است گرفتند. البتّه هنوز هم زبان فارسى آنجا رواج دارد و عاشق دارد؛ کسانى هستند در هند - که بنده رفته‌ام دیده‌ام، بعضى‌هایشان اینجا آمدند آنها را دیدیم - عاشق زبان فارسى‌اند؛ امّا ما در کانون زبان فارسى، داریم زبان فارسى را فراموش میکنیم؛ براى تحکیم آن، براى تعمیق آن، براى گسترش آن، براى جلوگیرى از دخیلهاى خارجى هیچ اقدامى نمیکنیم.

یواش یواش [در] تعبیرات ما یک حرفهایى میزنند - هر روزى هم که میگذرد یک چیز جدیدى مى‌آید - ما هم نشنفته‌ایم. گاهى مى‌آیند یک کلمه‌اى میگویند، بنده میگویم معناى آن را نمیفهمم ، میگویم معناى آن چیست؟ معنا [که‌] میکنند، تازه ما اطّلاع پیدا میکنیم که این کلمه آمده؛ [این‌] یواش یواش کشانده شده به طبقات و توده‌ى مردم؛ این خطرناک است. اسم فارسى را با خطّ لاتین مینویسند! خب چرا؟ چه کسى میخواهد از این استفاده کند؟ آن کسى که زبانش فارسى است یا آن کسى که زبانش خارجى است؟ اسم فارسى با حروف لاتین! یا اسمهاى فرنگى روى محصولات تولید شده‌ى داخل ایران که براى من عکسهایش را و تصویرهایش را فرستادند! خب چه داعى داریم ما این کار را بکنیم؟ بله، یک‌وقت شما یک محصول صادراتى دارید، آنجا در کنار زبان فارسى - فارسى هم باید باشد البتّه؛ هرگز نبایستى از روى محصولات ما زبان فارسى برداشته بشود - البتّه زبان خارجى هم به آن کشورهایى که خواهد رفت، اگر زبان دیگرى دارند نوشته بشود، امّا محصولى در داخل تولید میشود، در داخل مصرف میشود، چه لزومى دارد؟ روى کیف بچّه‌هاى دبستانى چه لزومى دارد که یک تعبیر فرنگى نوشته بشود؟ روى اسباب بازى‌ها همین‌جور؛ من واقعاً حیرت میکنم.

این جزو چیزهایى است که شما خیلى درباره‌اش مسئولیّت دارید. البتّه من مثالهایى در ذهن دارم براى این استعمال زبان فارسى که نمیخواهم دیگر حالا آنها را عرض کنم؛ نام شرکت، نام محصول، نام مغازه! و از این قبیل همین‌طور مکرّر تعبیرات فرنگى و بخصوص انگلیسى؛ من از این احساس خطر میکنم و لازم است که حضرات و شوراى عالى انقلاب فرهنگى نسبت به این مسئله بجد دنبال کنند و دولت به طور جدّى مواجه بشود با این مسئله. حالا معناى مواجهه این نیست که فوراً فردا مثلاً با یک شیوه‌ى تندى یا شیوه‌ى خشنى برخورد کنند، [مواجه بشوید] امّا حکمت‌آمیز؛ ببینید چکار میتوانید بکنید که جلو این را بگیرید؛ این هم یک مسئله.

توکل ینی چی؟

سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۳۳ ب.ظ
به توکل نام اعظمت...
بسم الله الرحمن الرحیم



توکل یعنی چه؟
با وکیل و وکالت هم خانواده است. پس: وقتی یکی رو انتخاب میکنی به عنوان وکیل و بهش وکالت میدی ینی بهش اعتماد داری.وقتی از بین بقیه انتخابش کردی ینی روش کارشو قبول داری و میدونی که کارشو بلده. دیگه هی نمیری بهش بگی فلان جا اینکارو بکن، فلان جا اینجوری کن، فلان جا اینجوری نکن.
این وسط ممکنه یه جاهایی دلت بلرزه نکنه اینجا که اینکارو کرد اشتباه کرده باشه. نکنه فلان جا باید اون کارو میکرد. اینا به خاطر اینه که تو تخصص اون رو نداری و نمیدونی هدفش از این کار چی بوده. اگه ریزه کاری های شغل وکالت رو بلد بدی که دیگه بهش احتیاج نداشتی؛ خودت کاراتو انجام میدادی.
پس یه جورایی هم بهش اعتماد کامل داری و میدونی تو کارش بهتر از بقیه س و هم چون یه جاهایی نسبت به شغلش جاهلی دلت میلرزه که نکنه اشتباه کنه.
اصل این پست اینجوری شروع شد که بحث امید و توکل شد. گفتم: وقتی ته دلت صاف نباشه هرچی میخوای تلقین کن که من به فلان چیز(منظورم به خدا و بهترین بودن برای توکل بود) اعتقاد دارم. آخرش ته دلت نمیذاره آروم باشی و توکل کنی. حالا جواب طرف بماند که هم خودم حوصله نداشتم و هم طرف شرایطشو نداشت که بخوام درموردش باهاش بحث کنم.
به نظرم اگه تو مطمئن باشی که خدا هرکاری میکنه به نفعته (خیر و صلاحته) و هیچ شکی بهش نداشته باشی تو کارش، واژه ای به نام "توکل" معنی پیدا نمیکنه. ینی همچین آرامشی که به دست بیاد ارزشی نداره. وقتی آرامش حاصل از توکل معنی پیدا میکنه که تو از خیر و صلاح خودت خبر نداشته باشی ولی مطمئن باشی که وکیلت تو کارش بهترینه و کار خودشو بلده و به این خاطر آرامش داشته باشی که مطمئنی هرکار میکنه حتی اگه از نظرت اشتباه باشه ولی مطمئنی خودش میدونه داره چیکار میکنه.

هنوز یه تضادی برا خودم وجود داره تو این موضوع که هرچی بالا پایین میکنم نمیتونم حرفمو بزنم. هیچ جوره این کلمات کنار هم نمیشینن که منظورمو برسونن.

شاید بشه اینجوری گفت:

توکل یعنی دقیقا همون حسی که یه بچه دو ساله وقتی میندازیش بالا، دقیقا بین زمین و آسمون، داره. هم دلش میلرزه که نکنه بیفته و هم مطمئنه از شما که میگیرینش.


بعدا نوشت/2:44صبح
*لطف کنید حتما ادامه مطلب رو بخونید.
*ممنون از انسان غریب بابت معرفی این لینک.

سال به سال یاد پارسال

سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۱۸ ب.ظ

به توکل نام اعظمت...

بسم الله الرحمن الرحیم



گفت: همیشه لحظه ی خداحافظی صاحب خانه کنار در می ایستد و به مهمانش لبخند میزند. لبخند خدا بدرقه ی راهتان.
گفتم: هعی... سال به سال یاد پارسال
گفت: ...آره.بودن ها، خاطره ها، یادها، لبخندها، درد دل ها و ... . یادش بخیر

پشیمون شدم که این حرفو زدم و یاد مادر و خواهرش انداختمش با اینکه منظورم چیز دیگه بود.
(+)
(+)

(+)

عیدی

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۴۷ ب.ظ

به توکل نام اعظمت...

بسم الله الرحمن الرحیم



عیدی عید نداشته ی امسال: حرم(+)


فطر

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۵۴ ب.ظ
بسمک/

رجبت را از دست دادم
شعبانت را هم
و امشب رمضانت هم مرا تنها گذاشت
یعنی زنده ام رجب و شعبان و رمضان بعدی که قدر قدرها را بدانم؟قدر نیمه شعبان ها و قدر ایام البیض ها را؟
و مرگ چقدر نزدیک است. از هر طرف به تو روی می آورد.
دلم تنگ قدر است... قدر قرآن باز شده روی سرم... قدر و جوشن کبیر... قدر و هزارو یک بار صدا زدنت فقط برای یک چیز...: نسوزاندن... نسوزاندن در آتش قهر...
خدایا...دلم برایت تنگ شده است...بغلم کن...کوچولوتو بغل کن...
شدیدا به مشهدالرضایت احتیاج دارم...

پرستویم را حفظ کن . دلش را آرام و صبری عنایت کن...نمیشه امتحاناشو آسونتر بگیری؟؟؟به خاطر بند پ من؟با امتحانای آسونتر برسونش به اون جایی که میخوای ولی آسون بگیر بهش...
آویزون

خدایا چنان کن سرانجام کار

حسینی بمانیم و حسینی شهید شویم

==================

خدای را که چو یاران نیمه راه مرو

تو نور دیده ی مایی به هر نگاه مرو

***

مباد کز در میخانه روی برتابی

تو تاب توبه نداری به اشتباه مرو