آویزون

نخ همه ی ما دست خداست. لحظه ای رها کند نقش زمینیم.

ارمیا

سه شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۷ ب.ظ

به توکل نام اعظمت...

بسم الله الرحمن الرحیم




عینکش را در آورد و آن را با دست مالی که در میان لباس های خاکی اش به طرز عجیبی تمیز مانده بود، پاک کرد. یکی از شیشه های عینکش لق شده بود. آرام گفت:
-
موجی شده.
و بعد باز هم بی اختیار نگاهش ارمیا را و نمازش را به عینک ترجیح داد؛ یعنی همیشه همین طور بود. هنگامی که مصطفی در دوره ی آموزشی کنار ارمیا می نشست، گوش هایش صدای ارمیا را به صدای استادان ترجیح می داد. دستانش موقع دست دادن و لب هایش موقع بوسیدن – با شرمی بی معنی – ارمیا را ترجیح می دادند. بی اختیار نگاهش ارمیا و نمازش را ترجیح داد.

علم می گوید ماهی به خاطر دور شدن از آب به دلایل طبیعی می میرد. اما هر کس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد تصدیق میکند که ماهی از بی آبی به دلیل طبیعی نمی میرد. ماهی به خاطر بی آبی خودش را می کشد! خشم... عجز... تنهایی... این ها لغاتی علمی نیستند. ارمیا ماهی بی دست و پای حلال گوشتی شده بود روی زمین!



  • آویزون

نظرات  (۳)

  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • محشر بود این کتاب ...
    باهاش نفس کشیدم حتّی ...
  • مردی بنام شقایق ...
  • سلام

    می ارزه ادم چند بار بخونه این کتابو....
    پاسخ:
    سلام
    دقیقا
    سلام بصیر
    خوشحالیم پس از مدتها دوباره آپ شدید( مثل ما )

    بهانه زندگی ما چیست ؟
    کدام مهمتر است فرصت یا نصرت!
    به روز هستیم 
    یا علی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    آویزون

    خدایا چنان کن سرانجام کار

    حسینی بمانیم و حسینی شهید شویم

    ==================

    خدای را که چو یاران نیمه راه مرو

    تو نور دیده ی مایی به هر نگاه مرو

    ***

    مباد کز در میخانه روی برتابی

    تو تاب توبه نداری به اشتباه مرو