آویزون

نخ همه ی ما دست خداست. لحظه ای رها کند نقش زمینیم.

تو با همه ی مردها فرق داری

پنجشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۵۸ ق.ظ

بسم الله


وقتی با همـ میخواستیمـ بریمـ بیرون مقنعه مو پوشیدمـ ، چادرمو گذاشتمـ سرمـ ، گفتم آماده امـ ،

اومدی جلو ، مقنعه مو اوردی جلوتر ، بهمـ گفتی میشه رو بگیری؟

دلمـ میخواد خوشگلیهاتــ فقط برا خودمـ باشه

 اونجا بود که فهمیدمـ  تو با همــه مردهــا فــرق داری

وقتی اون روز تو باغ همه ی خانومها رو جو گرفته بود و جلوی همه قهقهه می زدن

و شوهراشون همـ بی خیال نشسته بودن و تماشا می کردن ، وقتی منو همـ به جمعشون

دعوت کردن ؛ آرومـ تو گوشمـ  گفتی : " مواظب وقار و متانتتـ باش عزیزمـ "

 اونجا بود که فهمیدمـ تو با همــه مردهــا فــرق داری

وقتی رفته بودیمـ دریا ، مردای دیگه رو که میدیدمـ دیدمـ از هرفرصتی دارن استفاده میکنن تا

خانومایی که با وضع آنچنایی اونجا ایستادن رو دید بزنن ، وقتی به تو دقتـ کردمـ دیدمـ فقط

چشاتــ سمتــ منه ؛ خیلی خوشم اومد

اونجا بود که فهمیدمـ تو با همــه مردهــا فــرق داری

وقتی اون روز تو مجلس عروسی یهو همه رو جو گرفتـ و زن و مرد قاطی شدن و مردهای

دیگه با چه لذتی به تماشا نشسته بودن تو مثل برق گرفته ها از جا پریدی و زدی بیرون

پشتـ سرتـ اومدمـ ، گفتی : " متشکرمـ که اونجا نموندی "

 اونجا بود که فهمیدمـ تو با همــه مردهــا فــرق داری

وقتی در عین حال که منو به فعالیتــ اجتماعی و درس خوندن و فعالیتـ در دانشگاه تشویق

میکردی ؛ هر از چند گاهی یادآوری می کردی که : "غرور زن در مقابل مردان غریبه بجا و خوبه"

 اونجا بود که فهمیدمـ تو با همــه مردهــا فــرق داری

وقتی اون روز آقای همسایمون اومده بود دمـ در ، چادر سر کردمـ و رفتمـ قبض ها رو ازش گرفتمـ

برگشتمـ دیدمـ با لبخند بهمـ خیره شدی

گفتی : "خوشم اومد چه مردونه برخورد کردی ، بدون عشوه و طنازی "

 اونجا بود که فهمیدمـ  تو با همــه مردهــا فــرق داری

وقتی خانمها از مشکوکـ شدنشون نسبتـ به همسراشون بعد از رفتنشون از خونه میگفتند و من

مطمئن بودمـ که پدرِ بچه هامـ ، الان یه گوشه ی دنج پیدا کرده و با خودش و خداش خلوتـ کرده

 اونجا بود که فهمیدمـ تو با همــه مردهــا فــرق داری

وقتی عروسی دخترخالمـ  بود چون میدونستی تو عروسی موسیقی و چیزای حرامه ؛ بهمـ گفتی

خانومی نرو عروسی ، به جاش منو بردی گلزار شهدا ، بهمـ گفتی چرا به خاطر بقیه آخرتـ

خودمونو خرابـ کنیمـ ؟ خودمو خودتو عشقه خانومـ ؛ بیخیال حرفـ مردمـ

 اونجا بود که فهمیدمـ تو با همــه مردهــا فــرق داری

منبع
  • آویزون

نظرات  (۶)

شما ساداتین. شما برا ما دعا بفرمایید. آشناییت هم که خب آشنا نیستیم کلا باهم. دیگه آشنایی بدم یا نه فرقی نداره. التماس دعا :)
پاسخ:
محتاجیم
اولا نتون که خیلی تابلوعه
دوما هم که اوووووه بله بالاخره خانم دکترید دیگه . عقل کل و این صحبتا
موفق و عاقبت بخیر باشید دکتر جون
پاسخ:
اولا که دعا بفرمایید
دوما ربطی به دکتر بودن نداره. خواهشمند است بذارید اینجا از پیشوند دکتر در امان باشم.
همچنین شما
یه آشنایی هم بدید بد‌ نیستا!
سلام
شما خودتون مجردید عزیز جان درسته؟!
بعد یکم خنده دار نیست وجود پستی مثل پاست پایینی توی وبلاگ تون؟!!
پاسخ:
سلام
اولا از کجا معلومه من مجردم یا متاهل؟!
ثانیا بعضی وقتا یه مجرد بیشتر از یه متاهل میدونه و میفهمه ک چی به چیه و حتی میتومه متاهلا رو راهنمایی کنه یا تلنگر بزنه بهشون!
به تاریخی که گفتم دقت کنید!
پاسخ:
منبع من سایت ایشونه. منبع ایشون دیگه پای خودشون ک باید میزدن.
سلام علیکم
من این متن رو خیلی وقت پیش خونده بودم اما یادم نیست کجا!
مطمئنا خیلی پیشتر از 28 دی!!
پاسخ:
سلام
کپی از وبلاگ دیگری ست. پایین منبع رو زدم.
  • صحبتِ جانانه
  • خب خب خب

    اساسا چه معنایی داره وقتی مرد همساده اومده دم در خانوم خونه بره درو باز کنه؟
    اصلا وقتی مرد توی خونه ست معنایی نداره زن بره دم در درو باز کنه!

    مورد قبول نیست این بند...
    پاسخ:
    مناقشه نکن بچه، اصل رو‌ بگیر...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    آویزون

    خدایا چنان کن سرانجام کار

    حسینی بمانیم و حسینی شهید شویم

    ==================

    خدای را که چو یاران نیمه راه مرو

    تو نور دیده ی مایی به هر نگاه مرو

    ***

    مباد کز در میخانه روی برتابی

    تو تاب توبه نداری به اشتباه مرو