آویزون

نخ همه ی ما دست خداست. لحظه ای رها کند نقش زمینیم.

چرا یک پزشک حق دارد؟ این داستان: عید فطر

چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۰۳ ب.ظ

بسم الله


بووووق....بووووق...

-سلام، احوال شما؟ عیدتون مبارک...

-سلاااام، الحمدلله، خوبی شما؟ عید شمام مبارک، خوش میگذره شهرستان(ج)؟

-ممنون. والا من ج نیستم. ی هستم.

-جدیییییی؟!!!

-...


بووووق...بووووق....

-...

-...

- نرفتی شهرستان پس؟ همسرتون تنها گذاشتی؟

- نه والا. دست من نبود. نشد.

-اشکال نداره حالا. میگذره. بیشتر قدر همو میدونین.


واتس آپ؛ گروه دبیرستان

- بچه ها کی بریم بیرون؟

- فردا

-من... دانشگاهم...


بووووق...بووووق...

اینجا خونه ی مادربزرگه س و همه از همه جای ایران جمع ند...



*****


عید فطر ۱۴۳۷

از تهران، از تهران، از شیراز، از مشهد...

همه جمعند و دانشجوی پزشکی توی خوابگاه پای درس و جزوه و پنج شنبه و جمعه کیشیک

۳ماه دوری از همسر، فقط ۳روز دیدار در روزهای آخر رمضان آن هم با استرس امتحان

محروم از هفت تخم عید فطر...

محروم از کنار همسر بودن...

محروم از بودن کنار خاله ها و پسر خاله ی ۴-۵ماهه ای که فقط یکبار توی قنداق دیدمش...

محروم از نماز عید به خاطر امتحان...

محروم از یک ناهار گرم بعد از یک ماه روزه...

محروم از ...


آیا بازهم پزشک حق ندارد؟




  • آویزون

نظرات  (۴)

#جاماند نوشت: آن هم در این گرمای مثال زدنی اهواز!!!
بسم الله الرحمن الرحیم
این ارتباطی به پزشکی و غیر پزشکی ندارد بانو!
او هم در بهار رفت و تا الان که می نویسم برای شما، نیامده و تازه خبر داده که تابستان را نمی آید، دختر آبی را می‌گویم، همان سین اول، همان همشیره ی خودمان!
مهندس قبل از این و خانم دکتر بعد از این!
سخت است بانو!
سخت!
اما باید طاقت آورد!
در پناه حضرت مادر باشید إن شاءالله!
یازهراجانم
لذت بندگی خدا چشیدن سختی هم دارد
  • یه کنکوری
  • آخی .. :)
    موفق باشین

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    آویزون

    خدایا چنان کن سرانجام کار

    حسینی بمانیم و حسینی شهید شویم

    ==================

    خدای را که چو یاران نیمه راه مرو

    تو نور دیده ی مایی به هر نگاه مرو

    ***

    مباد کز در میخانه روی برتابی

    تو تاب توبه نداری به اشتباه مرو